به گزارش روابط عمومی بهزیستی استان خوزستان به نقل از ایکنا ؛گروه جامعه ــ اربعین رفتهها میدانند که پیادهروی اربعین جای دیدن نادیدههاست. نادیدههایی مثل زائر نابینایی که امام حسین(ع) دعوتش کرده و عشق به ارباب نوری در چشمان تاریک شده است که پیاده تا حرم را میپیماید.
نام: سالم شموسی. درجه معلولیت: نابینای خیلی شدید. محل سکونت: اهواز. سمت: بلند رتبهترین سمت عالم؛ زائر پیاده اربعین.
به گزارش ایکنا؛ برای ماها که میبینیم، تصور اینکه فرد نابینا خواب ببیند کمی سخت است اما داستان سالم شموسی از شبی شروع شد که خواب امام حسین(ع) را دید. دید که در حرم امام است و آقا به او میگوید به زیارت من بیا. راه میافتد و میرود به موکب محلهشان. موکبدار میپرسد سالم تو اربعین نمیری؟ و او میگوید بله میروم. میرود به مجتمع بهزیستی ملاشیه که زیر نظر بهزیستی اهواز اداره میشود و ماجرا را به خانم کیانی مسئول مجتمع میگوید و اصرار میکند که طلبیده شده و باید برود.
کارهای مربوط به پاسپورت را موکبدار انجام میدهد و بهزیستی کمک مالی موردی برای سفرش میکند. اولین سفر، اولین زیارت. یک ساک کوچک برمیدارد و راه میافتد.
برای اینکه بتوانیم با سالم شموسی مصاحبه کنیم، به مترجم زبان عربی نیاز داشتیم. آقای شریفی همسایه آقای شموسی به ما کمک کرد. تازه از پیادهروی اربعین بازگشته و خسته است اما وقتی به او میگوییم زیارت قبول، با سرزندگی میگوید: انشاالله. انشاالله.
مصاحبه ایکنا را با سالم شموسی بخوانید:
ایکنا ـ چه شد که رفتی؟
خواب دیدم که در حرم امام حسین(ع) هستم. حال خاصی به من دست داد. بیدار که شدم پیش یکی از موکبهای محلی رفتم، صاحب موکب به من گفت زیارت نمیروی؟ گفتم میخواهم بروم. کارهای پاسپورت را همان صاحب موکب انجام داد. وقتی به خانواهام گفتم میروم کمی نگران بودند اما بعد راضی شدند. بهزیستی هم کمک کرد.
ایکنا ـ با چه مشکلاتی در مسیر مواجه شدی؟
در مسیر همه به من کمک میکردند. فقط محلهایی که بسیار شلوغ بوده را نتوانستم بروم. به بینالحرمین رفتم و تا نزدیکیهای حرم امام حسین(ع) هم رفتم اما دستم به ضریح نرسید. همان جا ایستادم و سلام دادم.
ایکنا ـ مشکلات نابینایان در سفر اربعین چیست؟
بهزیستی به من کمک کرد. عصا به من دادند و کمک مالی هم به من کردند. مشکلات زیاد است اما قبل از سفر به خدا گفتم یا رب العالمین نگذار من در این سفر محتاج کسی باشم و واقعاً این دعای من قبول شد و در بیشتر طول سفر اصلاً نیازی به کمک کسی نداشتم. انگار کسی دستم را گرفته بود و با خود میبرد.
ایکنا ـ شما گنبد و ضریح امام حسین(ع) را ندیدید، در حرم بودن را چطور حس کردید؟
وقتی رسیدم حس آرامشی به من دست داد که تا کنون تجربه نکرده بودم. آنقدر این حس فوقالعاده بود که دوست نداشتم از حرم بیرون بیایم.
ایکنا ـ موکبداران عراقی چه واکنشی به حضور شما در مراسم اربعین داشتند؟
موکبداران عراقی من را به خانههایشان بردند و خیلی به من خدمت کردند.
ایکنا ـ بهترین خاطره این سفر چه بود؟
ایستادن و سلام دادنم بهترین اتفاق و خاطره زندگی من است.
ایکنا ـ چه دعایی کردی؟
دعا کردم یا الله شفا به من بده تا ببینم.
ایکنا ـ اگر نابینایی از شما برای این سفر راهنمایی بخواهد چه چیزی به او میگویید؟
میگویم برو؛ حتماً به این سفر برو.
به گزارش ایکنا؛ امروز روز عصای سفید است. ای کاش همه ما به بهانه این روز چشمهایمان و فکرهایمان را بشوییم و به عظمت اراده آنهایی که عصای سفید به دست دارند احترام بگذاریم.